یه روز یه شركت خیلی بزرگ یه مهندس میخواسته استخدام كنه. رئیس شركت میاد یه سوال طرح میكنه و میگه هركس حلش كرد اون استخدامه. 199 مهندس شركت كردن و هیچكدومشون نتونست جواب درست بده.
بعد یه مهندسی خودشو ژیگول پیگول میكنه و برای دویستمین نفر شركت میكنه كه استخدام بشه.
سوال رو رئیس شركت میپرسه كه این سوال به شرح زیره:
(دوستان در طرح این سوال چند فرضیه انتخاب شده كه معما جالب بشه مثله: هوای بارانی در كویر و زیر بالكن ایستادن در كویر و منتظر و.... پس نكته انحرافی نداره)
آقا رئیسه میگه فرض كن سوار یه ماشینی هستی كه فقط گنجایش 2 نفر رو داره.
بعد تو داخل یه كویری داری میری كه داره بارون میاد.
زیر یه بالكن 3 نفر ایستادن با توجه به توضیحات تو كدوم یكی رو میتونی سوار كنی
(فقط یه نفر چون گنجایش ماشین 2 تاست یكی راننده و یكی دیگه)
اولیش یه پیرزنه كه حالش وخیمه كه هرچه سریعتر باید بره بیمارستان وگرنه امكان مرگش زیاده.
دومی دوست صمیمیته كه خیلی خیلی شما با هم رفیق هستین و 2 بار جونتو از مرگ حتمی نجات داده و الان تو مدیونشی كه اگه این دوست دیر برسه به شركتش اخراج میشه.
سومی زن آرزوهاته كه همیشه دوست داشتی باهاش زندگی كنی و جز اون با هیچكس ازدواج نمیكنی فقط این زنه.
حالا تو كدوم یكی از اینها رو سوار میكنی؟
مهندس كمی سر به فكر فرو برد پاسخ اصلی رئیس شركت رو داد و استخدام هم شد....
به نظر شما چه پاسخی داد كه رئیس اونو استخدام كرد؟
جواب :
مهندس گفت ماشین و میدم دست دوستم كه هم پیرزنه رو ببره بیمارستان هم خودش برسه شركت و خودم پیشه اون زنه رویاهام میمونم تا یه ماشین بیاد رد بشه و ما باهم بریم.
